وبلاگ رسمی محمدرضا شیخ بهائی

مشاور و متخصص فناوری اطلاعات ، تجارت الکترونیکی ، هوش تجاری و مدیریت دانش

محمدرضا شیخ بهائی متولد 16 آبان 1366 اصفهان، دانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی فناوری اطلاعات گرایش تجارت الکترونیکی دانشگاه قم. سخنران ، مشاور و متخصص فناوری اطلاعات،تجارت الکترونیکی، بازاریابی الکترونیکی، هوش تجاری و مدیریت دانش.

آخرین مطالب
تالیفات



کافه دانش (بررسی انواع مدل های مدیریت دانش - قسمت پنجم)

محمدرضا شیخ بهائی | شنبه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۲۰ ق.ظ

مدل مدیریت دانش Bukowitz&Willams

اجزای فرآیند مدیریت دانش ارائه‌شده از سوی بکوویتز و ویلیامز شامل هفت عامل:

یافتن، به‌کارگیری، یادگیری، تسهیم، ارزیابی، ایجاد، نگهداری و حذف است که باید برای ایجاد سرمایه بر پایه دانش به‌صورت یکپارچه مدیریت شوند. در ادامه راجع به هر یک از آن‌ها توضیحاتی به شرح زیر داده خواهد شد.

الف) یافتن: نکات اساسی که در یافتن اطلاعات درست، باید در زمان مناسب مدنظر قرار گیرند، عبارت‌اند از:

  • آیا همکاران می‌توانند، نیازهای اطلاعاتی خود را دقیق فرموله کنند؟
  • آیا منابع و حاملان دانش مشخص‌اند؟
  • آیا ابزار کمی و قواعد موجود از جستجوی اطلاعات حمایت می‌کنند؟
  • آیا شالوده ساختار دانشی، قابل فهم بوده و خوب سازمان‌دهی شده‌اند؟

ب) به‌کارگیری: به این معنا است که بتوان خلاقانه و مشتری گرایانه، راه‌حل‌های مناسب را به دست آورد. این امر از طریق پیشنهاد راه‌های گوناگون برای استفاده از دانش‌های بالقوه انجام می‌شود. نکاتی که باید برای تحقق این موضوع موردتوجه قرار گیرد عبارت‌اند از:

  • جریان آزاد ایده‌ها در داخل سازمان،
  • همکاری تنگاتنگ بخش‌های مختلف سازمان و
  • ایجاد مکان‌های (مجازی/فیزیکی) آزاد برای تبادل دانش و بروز خلاقیت در سازمان.

پ ) یادگیری: بررسی در خصوص یافتن دلایل موفقیت یا عدم موفقیت پروژه‌های انجام‌شده به‌منظور لحاظ‌کردن نتایج آن در پروژه‌های انجام‌شده به‌منظور لحاظ کردن نتایج آن در پروژه‌های آتی برای انجام اثربخش آن‌ها. مواردی که در این زمینه باید موردتوجه قرار گیرند، عبارت‌اند از:

  • ایجاد این تفکر که یادگیری در سازمان، به استفاده اثربخش در عمل منجر شود و
  • در تمام سازمان، جمع‌آوری تجربیات و آموخته‌ها به رسمیت شناخته شود.

ت) تسهیم: در این فرآیند، همکاران دانش‌های خود را به دیگران انتقال می‌دهند و این امر، موجب گسترش پایه‌های دانش سازمانی می‌شود. در این زمینه باید گفت، تبادل دانش در سازمان، به زمان و بسترسازی مناسب نیاز دارد، چراکه ممکن است، این حالت - به دلایل گوناگون - در برخی از همکاران، احساس خطر را برانگیزد. نکات اساسی در تبادل دانش، عبارت‌اند از:

  • همکاران برانگیخته شوند و مایل باشند که دانش خود را ارائه دهند.
  • سیستم‌ها و ساختارها از فرآیند انتقال دانش، حمایت کنند.
  • در تمام سازمان، تبادل دانش رسمیت یافته و از آن حمایت شود.

ث) ارزیابی: در این فرآیند باید دانش‌های موجود و نیازهای فعلی و آتی دانش ارزیابی شوند. برای این کار لازم است، میزان رشد پایه‌های دانش و نیز دستاوردهای سرمایه‌گذاری مرتبط با آن اندازه‌گیری شود. فاکتورهایی که امکان اندازه‌گیری پایه‌های دانش را ممکن می‌سازند، عبارت‌اند از:

  • تأثیر دانش بر کارایی سازمانی به رسمیت شناخته شود و در تفکر استراتژیک سازمانی قرار گیرد و
  • انواع شاخص‌ها، معیارها و نکات اساسی در اندازه‌گیری ارزش دارایی‌های سازمانی ایجاد شود.

ج) ایجاد/ نگهداری: باید دانش‌های مهم و استراتژیکی در این فرآیند توسعه یابند و دارایی‌های دانشی، نیز موردتوجه قرار گیرند. برای ایجاد و نگهداری دانش باید عوامل زیر فراهم باشد:

  • ایجاد بستر و ابزارهای مناسب برای نگهداری دانش و خلق دانش‌های جدید.
  • روابط میان بخش‌های مختلف به‌گونه‌ای طراحی و ایجاد شود تا هدف‌های مدیریت دانش تحقق یابد.
  • سازمان به این معنا پی ببرد که استفاده از دانش ارزشمند است و باید از آن نگهداری شده توسعه داده شود و
  • نرم‌ها، سیاست‌ها، دستورالعمل‌ها و فرهنگ‌سازمانی، از تعامل بین بخش‌های مختلف سازمان و نیز مابین همکاران حمایت کند.

چ) حذف: در این فرآیند، دانش‌هایی که ازنظر استراتژیک و کاربرد دیگر، بی‌معنی هستند باید از سیستم حذف یا در جایی دیگر انبار شوند این کار به ترتیب زیر انجام می‌شود:

  • دانش‌های ابطال‌شده انبار نشوند
  • دانش‌هایی که در حال حاضر بی‌ارزش‌اند، ولی در آینده احتمال استفاده از آن‌ها وجود دارد، به‌صورت دسته‌بندی، بایگانی شوند.

مدل مدیریت دانش Pawlowsky

ازنظر پاولوسکی فرایند یادگیری سازمانی از چهار مرحله اصلی تشکیل شده است

  1. شناسایی یا خلق اطلاعات جدید: در این مرحله روش تلفیق دانش موجود و اطلاعات حاصل از تجربه‌های گذشته برای تولید دانش جدید شناسایی می‌شود؛
  2. توزیع و تبادل دانش: در این مرحله توجه به جریان اطلاعات و نوع ارتباطات در درون سازمان دارای اهمیت است؛
  3. اصلاح و انسجام دانش: دانش جدید متناسب با شرایط داخلی سازمان اصلاح و به دانش قبلی افزوده می‌شود؛
  4. به‌کارگیری: دانش به‌دست‌آمده از مراحل قبلی، در عملیات روزمره شرکت به کار گرفته می‌شود.

در مدل پاولوسکی ساختار مدیریت دانش از پنج گام: (1) شناسایی، (2) کسب، (3) اشاعه، (4) استقرار، و (5) انتقال تشکیل گردیده است.

مدل مدیریت دانش Probst&Raub&Romhard

این مدل توسط " پروبست"، روب و رمهاردت (2002) به نام "مدل پایه‌های (سنگ بنای) ساختمان مدیریت دانش" نام‌گذاری شده است. طراحان مدل یادشده، مدیریت دانش را به‌صورت حلقه پویا می‌بینند که در چرخش دائم است. مراحل این مدل، شامل هشت جزء، متشکل از دو سیکل؛ درونی و بیرونی است.

  • سیکل درونی: به‌وسیله بلوک‌های: کشف (شناسایی)، کسب، توسعه، تسهیم، کاربرد (بهره‌برداری) و نگهداری از دانش، ساخته می‌شود.
  • سیکل بیرونی: شامل بلوک‌های اهداف دانش و ارزیابی آن است که سیکل مدیریت دانش را مشخص می‌نماید.

کامل‌کننده این دو سیکل "بازخور" است. نحوه عملکرد پایه‌های این مدل به شرح زیر است:

الف) تعیین هدف‌های دانش: هدف‌های مدیریت دانش، باید از هدف‌های اصلی سازمان نشأت‌گرفته و در دو سطح استراتژیک و عملیاتی مشخص شوند.

  • سطح استراتژیک: تبدیل و نگهداری سازمان بر مبنای مدیریت دانش و همچنین ایجاد فرهنگ و سیاست‌های لازم در این زمینه انجام می‌شود.
  • سطح عملیاتی: که در این سطح، با توجه به هدف‌ها باید نحوه شناسایی، استفاده، توزیع، کاربرد و نگهداری دانش، مشخص و برنامه‌های لازم برای دستیابی به آن‌ها درزمان معین، طراحی شود و به مرحله اجرا درآید.

ب) شناسایی دانش: با طرح این پرسش که " آیا می‌دانیم که چه می‌دانی؟ " باید انجام این وظیفه مدیریت دانش؛ یعنی مرحله کشف دانش را آغاز کرد.

بسیاری از سازمان‌ها به خاطر ناآشنا بودن با دانش خود، در تصمیم‌گیری‌ها و هدف‌گذاری‌هایشان دچار مشکل می‌شوند، البته ناگفته نماند که شناسایی منابع دانش درون و بیرون سازمان، به همراه هم انجام می‌شود.

پ) کسب دانش: در این مرحله، دانش‌ها باید از بازار داخلی و خارجی نظیر دانش‌های مربوط به مشتری، تولید، همکاران، رقبا و ... از منابع شناسایی‌شده در مرحله کشف، کسب گردد و نیز مشخص نمودن آنکه چه قابلیت‌هایی را می‌توان از خارج خریداری / تهیه کرد و مورداستفاده قرار داد، مورد توجه قرار می‌گیرد.

ت) توسعه دانش: با توجه به پایه‌های موجود، باید دانش سازمان را گسترش داد، البته این امر، شامل توسعه قابلیت، محصول، ایده‌های جدید، فرایندها و ... و مسائلی از این دست می‌شود.

ث) تسهیم دانش: مسائلی همچون چگونگی به اشتراک‌گذاری دانش موجود و انتقال آن به محل مناسب و مورد نیاز و چگونگی انتقال دانش، به‌گونه‌ای که در سازمان قابل دسترسی و استفاده باشد و نیز چگونگی انتقال دانش از سطح فردی به سطح دانش گروهی و سرانجام سطح دانش سازمانی، ازجمله مواردی است که در دستور کار این بخش از مدیریت دانش قرار می‌گیرد.

ج) استفاده از دانش: اطمینان به استفاده مفید از دانش در سازمان، مربوط به این قسمت است. در این بخش، موانعی بر سر راه استفاده مفید از دانش جدید است که باید شناسایی و رفع شوند تا از آن بتوان، به‌طور عملی در ارائه خدمات و محصولات (دانش) استفاده کرد.

چ) نگهداری دانش: ذخیره و نگهداری و روزآمد کردن دانش به این بخش مربوط می‌شود. این روش، از نابودی دانش جلوگیری کرده به آن اجازه اینکه مورد استفاده قرار گیرد را می‌دهد که البته در این راستا باید سازوکارهای مناسبی برای به‌روز کردن سیستم ایجاد شود.

ح) ارزیابی دانش: نحوه رسیدن به هدف‌های معین و استفاده از نتایج آن به‌عنوان بازخور، برای تعیین یا اصلاح هدف، به این بخش مربوط است. با نگاه به نتایج بعضاً کیفی این فرایند، ضروری است، آن‌ها را با توجه به نتایج کمی و هزینه‌های انجام شده در این زمینه، مورد ارزیابی قرار داد.

مدل مدیریت دانش Nonaka&Takeuchi

نوناکا و تاکچی موفقیت شرکت‌های ژاپنی را در تحقق خلاقیت و نوآوری مطالعه کردند. آن‌ها پی بردند که این موفقیت به‌هیچ‌وجه حاصل دانش آشکار نیست. از دیدگاه آن‌ها، نوآوری سازمانی اغلب حاصل دانش پنهان است. در این مدل طیف پنهان / آشکار اشکال دانش و مدل فرد / گروه / سازمان یا سه سطحی تسهیم دانش، هر دو به منظور خلق دانش و نوآوری مورد نیازند. نوناکا و تاکچی بحث می‌کنند که اساس موفقیت شرکت‌های ژاپنی در نوآوری، مدیریت دانش پنهان است. نوناکا و تاکچی مدیریت دانش را به عنوان فرایند خلق دانش در نظر می‌گیرند. طبق این مدل خلق دانش همیشه از فرد شروع می‌شود. طبق نظر نوناکا و تاکچی چهار حالت تبدیل دانش وجود دارند که موتور فرایند خلق دانش را ایجاد می‌کنند. خلق دانش فرایند اجتماعی بین افراد است که در آن تبدیل دانش نه یک فرایند یک‌طرفه بلکه فرایندی تعاملی و مارپیچی است. در این مدل دانش پنهان می‌تواند از طریق فرایند اجتماعی شدن به دانش پنهان دیگران و از طریق فرایند بیرونی کردن به دانش آشکار تبدیل می‌شود. هم چنین دانش آشکار می‌تواند از طریق فرایند ترکیب کردن به دانش آشکار دیگران و از طریق فرایند درونی کردن به دانش پنهان دیگران تبدیل شود. فرایندهای تبدیلی فوق که چهار مرحله مدل نوناکا و تاکوچی را تشکیل می‌دهند به ترتیب عبارت‌اند از: 1. اجتماعی کردن 2. بیرونی کردن 3. ترکیب کردن 4. درونی کردن.